
قول بده همین امشب
الان که داری میری تو از این شهر
دوباره باز همو ببینیم
باز همو ببینیم
قول بده همین امشب
الان که داری میری تو از این شهر
دوباره باز همو ببینیم
باز همو ببینیم
چشات سیاه بود
مث روزگار من مث این چاقو
مث آخرش که همه میریم تو تابوت
رابطمونم مث عمرمون کوتاه بود
مگه نمیبینی شکستم
فقط تورو دارم بری میرم از دست
حتی دوستامون بدشون میاد از من
تو بیا نکن خستم
قول بده همین امشب
الان که داری میری تو از این شهر
دوباره باز همو ببینیم
باز همو ببینیم
قول بده همین امشب
الان که خونم پاچیده رو این فرش
دوباره باز همو ببینیم
باز همو ببینیم
چشات سیاه بود
مث آیندمون مث ایران بود
مث آدمای عوضی تو خیابون
مست دارم دنبال تو میگردم تو بارون
من روانی ترینم
نکشیدم تاحالا عذابی در این حد
همه چیو دادی به باد برا چی عزیزم
برا چی عزیزم
قول بده همین امشب
الان که داری میری تو از این شهر
دوباره باز همو ببینیم
باز همو ببینیم
قول بده همین امشب
الان که خونم پاچیده رو این فرش
دوباره باز همو ببینیم
باز همو ببینیم
لطفا نظر خود را بنویسید